تاکنون به این اندیشیدهاید که این قبیل قضایا به چه علت اتفاق میافتد؟ اصلا چرا ارتکاب جرم؟ مگر مجرم نمیداند دزدی مغایر با اصول انسانی و دینی است؟ بهتر نبود با مناعت طبع از مال دیگران چشم میپوشید؟ همه میگفتند عجبا او که بی نیاز از مال دنیا بود!
جملاتی از این قبیل را بارها در مورد بزهکارانی که خبر دستگیری آنها منتشر میشود، شنیدهایم ولی به راستی چرا مردمان دست به ارتکاب اعمال ناپسند و نابهنجار میزنند؟ تلاش برای یافتن پاسخ سؤالات بالا از موضوعات عمده علم جرمشناسی است.
جرمشناسی علمی است برای پی بردن به علل و انگیزههای بزهکاری، به منظور مبارزه و از بین بردن آنها و درمان بزهکاران.
جرمشناسان به منظور شناخت عوامل بزه زا، نظریههای گوناگونی ارائه دادهاند اما در یک تقسیمبندی کلی میتوان گفت، برخی نظریهها علت جرم را در شخصیت انسان و عوامل مربوط به آن (ازجمله ناهنجاریهای جسمی یا روانی)و پاره ای دیگر در محیط پیرامون بزهکار (از قبیل محیطهای فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی، طبیعی و. . .) می جویند.
در گفتوگویی که با دکتر محسن طاهری جبلی داشتیم به بررسی یکی از عوامل شخصی(فردی) جرم و مباحث نوین جرمشناسی که با دیدگاه روانشناختی به دنبال یافتن علل روانی بزهکاری در افراد است پرداختهایم.
- بدیهی است بزهکاری فقط به موارد شخصی و محیطی وابسته نیست و دلایل دیگری در بروز آن نقش دارد، یکی از این موارد تاثیر اختلال در رشد روانی است، مراحل رشد و موارد مشکلزای این دوره را چگونه میبینید؟
از مفاهیمی که در علوم روانی، فراوان به کار میرود «لیبیدو» است که میتوان از آن با تعابیر دیگری مانند انرژی حیاتی، حس لذت طلبی، تمایل به زندگی، لذت جنسی، میل به آفرینندگی و زایش و . . . نیز یاد کرد.
«لیبیدو» نیرویی است که از غریزه زندگی (یا اروس) تولید میشود و در مقابل آن نیرویی دیگر وجود داردکه اصطلاحا (موربیدو) نامیده میشود.
این نیرو از غریزه مرگ (یا تاناتوس) سرچشمه میگیرد. اثبات شده که نیروی لیبیدواز بدو تولد با هر شخصی همراه است و با گذشت زمان متکامل میشودو در سیر تکامل، در بدن تغییر مکان و موقعیت میدهد.
نخستین محل استقرار لیبیدو، دهان است. از این رو تغذیه برای طفل همواره توأم با لذت است و از این کار خوشایند، خسته نمی شود، همانطور که میبینید طفل شیرخوار، دائم در حال خوردن (شیر) است. در تقسیمبندی مراحل رشد، این دوره را «مرحله دهانی» نامیدهاند.
- با وجود این مشکلات سن بلوغ به اختلال در مراحل رشد بر میگردد یا عامل دیگری دارد؟
در پاسخ به این سؤال باید گفت ، در مرحله نهایی که پس از بلوغ پیش میآید، لیبیدو نقش تناسلی خود را در موقعیت تثبیت شده سابق آغاز میکند. گذر سالم، بی خطر، مطمئن و به موقع از هر کدام ازاین مراحل به مرحله پسین، منافی سلامت رشد روانی است و برعکس، دیر گذشتن، گذر زود هنگام ایجاد تنش در سیر هر مرحله یا نگذشتن از یک یا چند دوره مزبور در روند صحیح رشد روانی ایجاد اختلال میکند. در چنین وضعیتی با بروز دیگر عوامل مساعدتکننده، احتمال بزهکاری افزایش مییابد.
- میتوانید به بعضی از اختلالهای مؤثر در بزهکاری اشاره کنید؟
اولین مورد، اختلال در مرحله دهانی است. عبور سریع از مرحله دهانی به معنی کامل نشدن چرخه سیر لیبیدو و باقی ماندن خلاهایی در روند رشد و جهش نابهنگام به مرحله دیگر است و در نتیجه آثار خلاهای ایجاد شده تا پایان عمر به صورت میلی برآورده نشده در چنین شخصی باقی میماندکه همواره به شکل رفتاری ناخود آگاه و گاه از طرق جایگزین سعی در ارضای آن میشود.
افراط در خوردن، زیادهگویی و حرافی، سخنچینی و غیبت، میتواند از جمله ویژگیهای وجود شخصیت دهانی در افرادباشد. همچنین اعتیاد به مشروبات الکلی و به ویژه مواد دخانی (سیگار، تریاک...) جرایمی است که در میان این افراد، آمار بالایی داردو در حقیقت کجرفتاریهای فوق، رفتاری نمادین برای لذتجویی از طریق دهان و لب است.
اما نباید فراموش کرد زیاده ماندن (یا نگه داشتن) کودک در این مرحله نیز نتایج کمابیش مشابهی به بار خواهد آوردکه در اصطلاح «تثبیت» در آن مرحله گفته میشود. در چنین وضعیتی، کودک به واسطه تداوم و تکرار یک رفتار، آن اندازه به آن عادت میکند که نمیتواند به مرحله دیگر قدم گذاردو همواره از طریق اعمال مشابه یا رفتار جایگزین در پی یادآوری و تجدید خاطرات خود از این مرحله است و به همین علت امکان بروز رفتار و جرایم حاصل از عدم ارضا، یا کم ارضایی دهان وجود دارد (مانند اعتیاد). دومین مورد، اختلال در مرحله نشیمنگاهی است.
واما سرقت، به ویژه دزدیهایی که بدون نیاز مالی صورت میگیرد، میتواند دلیل روشنی به وجود چنین نقصی در شخصیت بزهکار باشد که نام «شخصیت نشیمنگاهی (analpersonality) بر آن گذاشتهاند.
- چه ربطی بین سرقت و این نوع شخصیت وجود دارد؟
اصولا افرادی که عنوان شخصیت نشیمنگاهی را به ایشان میدهیم حائز ویژگیهایی در شخصیت خود هستند که از جمله آنها توجه به هر شیء مادی ولو بیاستفاده و نیز عدم ارائه توجیه منطقی برای جمع آوری و نگهداری و دل سپردن به هر چیزی و نیز عدم صرفنظر کردن از موارد غیرضرور و حتی زاید در زندگی شخصی است.
- احتمال ندارد که این قبیل انحرافات به خاطر مکان زندگی افراد باشد.
هرکدام از این اختلالات مراحل رشد میتواند خود به عواملی دیگر از جمله محل زندگی، آب و هوا ،جغرافیا، اقتصاد، خانواده، فرهنگ رایج نوع تربیت و حتی اختلالهای رفتاری یا روانی اطرافیان به ویژه والدین مرتبط باشد.
بنابراین در این میان نباید نقش سایر عوامل را نادیده گرفت و در آخر فراموش نکنیم جرم یک پدیده روان زیستی اجتماع است.همچنین باید بگویم وقتی کودک به تفاوت زن و مرد پی میبرد همانطور که گفتیم در مرحله سوم، مرکز ثقل توجهات کودک عضو تناسلی اوست.
در همین دوره او به جنسیت و تفاوت زن و مرد پی میبرد. توجیهاتی که کودک ناآگاه برای پاسخگویی به ذهن کنجکاو خود میتراشد، گاه باعث توهماتی واهی و نادرست در ذهن او میشود.
این مشکل هنگامی حادتر میشود که کودک شاهد خشونت و دعواهای پدر و مادر با همدیگر و نیز بدرفتاریهای آنان با خود باشد. انحرافات اخلاقی والدین و بستگان نزدیک هم میتواند عامل مهمی در ایجاد اختلال در این مرحله باشد.
به هر حال، هرگونه اشکال و ایراد در این مرحله، اعم از ورود زودهنگام یا بروز حادثهای خاص که طفل را متاثر سازد، میتواند زمینه ساز کجروی و بزهکاری او در بزرگسالی باشد. در این صورت شاهد جرائمی چون جرائم جنسی (مانند رابطه نامشروع، تجاوز به عنف، و...) توسط چنین اشخاصی خواهیم بود.
اگر در این مرحله فرآیند رشد به نوعی باشد که نفرت از والدین (عقده ادیپ یا الکترا) در کودک به وجود آید، باید منظر نابهنجاریهای رفتاری دیگر- از اهانت به اولیا گرفته تا پدرکشی، کشتن مادر، تعرض به معلم، دشمنی با خواهر یا برادر بزرگتر، نافرمانی نسبت به مجری قانون - بهعنوان بدل والدین - باشیم.
- با توجه به اینکه هدف نهایی جرمشناسی پیشگیری از ارتکاب جرم و بزه است، چطور میشود از این اختلالها جلوگیری کرد؟
پیشگیری همواره آسانتر از درمان است و از طرف دیگر درمان اختلالهای فوق نیازمند مداخله روان درمانگر و صرف وقت و هزینه فراوان است.
از این رو حتما اتخاذ روشهای پیشگیرنده توصیه میشود. آموزش صحیح و فراگیر و به موقع والدین بسیار ضروری است تا قادر به زمینهسازی مناسب برای سپری شدن این دوران و طی روند طبیعی مراحل رشد در کودکانشان باشند و با نا آگاهی و دخالتهای نا بجا باعث گذر نابهنگام به مرحله دیگر نشوند.
یا با اصرار به حفظ یک رفتار در بچه موجبات تثبیت آنها را در یک مرحله فراهم نیاورند. یادآور میشوم سیر مزبور خودبهخود (اتوماتیک) صورت میگیرد و جز در موارد خاص نیازی به دخالت مستقیم نیست، ولی نقش مثبت، دانش و آگاهی والدین و مربیان در این بین، غیرقابل انکار است.
- با وجود چنین مشکلاتی که شخصیت یک بزهکار را درگیر کرده است، آیا عمل مجرمانه او باز هم باید جرم تلقی شود؟
در این مورد باید توجه دادرسان و ضابطان دادگستری را به این مهم جلب کنیم که با سعی در تشخیص حالات مرضی بزهکاران، میتوانند کیفر مناسب و ترجیحا درمان مؤثر را برای آنان در نظر بگیرند.
چرا که درمان بزهکار و نیز اصلاح جامعه به منظور ممانعت از ارتکاب جرم مهمترین اهداف کیفر است و قانون اساسی کشورمان نیز در بند پنجم اصل 156 آن را جزء وظایف قوه قضائیه دانسته است.
در صورتی که بزهکار به دلیل بیماری و یا اختلالات مراحل رشد، تحت نیرو و قدرتی درونی و بیمار گونه و غیر قابل مقاومت، دست به عمل مجرمانه بزند، مجازات نه عادلانه بهنظر میرسد و نه مؤثر، زیرا « بیمار را درمان باید نه کیفر».